با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Olympic

əˈlɪmpɪk əˈlɪmpɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ورزش مربوط به مسابقات المپیک
- She wore an Olympic medal around her neck with pride.
- او با افتخار مدال المپیک خود را بر گردن آویخت.
- The sport has recently become an Olympic event.
- این ورزش به‌تازگی به یک رویداد المپیکی تبدیل شده است.
- The city is preparing to host the Olympic festivities next year.
- این شهر درحال آماده شدن برای میزبانی جشن‌های المپیک در سال آینده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد Olympic

  1. adjective of or relating to the Olympics

ارجاع به لغت Olympic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «Olympic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/olympic

لغات نزدیک Olympic

پیشنهاد بهبود معانی