امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

On Edge

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

idiom C2
1- عصبی، ناراحت و دلخور، رنجیده 2- مشتاق، خواهان، بی‌تاب و بی‌قرار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد on edge

  1. adjective tense
    Synonyms:
    agitated anxious apprehensive beside oneself bundle of nerves edgy excited fidgety high-strung hyper impatient in a tizzy jittery jumpy keyed up nerve-racking nervous nervous wreck overanxious restless stressful unnerved uptight wired worried wound up
  1. adverb feeling anxious
    Synonyms:
    anxious edgy fidgety high-strung hyper impatient in suspense jittery jumpy nail-biting nerves on edge nervous skittish uneasy wired

ارجاع به لغت on edge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «on edge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/on-edge

لغات نزدیک on edge

پیشنهاد بهبود معانی