با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉
شرکت در نظرسنجی

    Once-over

    ˈwʌnsˌəʊvə ˈwʌnsˌəʊvə
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable informal
    بررسی اجمالی، نگاه سریع
    - Before starting the project, the supervisor gave the team a thorough once-over to ensure they were prepared.
    - پیش از شروع پروژه، سرپرست بررسی‌ای اجمالی از تیم انجام داد تا از آماده بودن آن‌ها اطمینان حاصل کند.
    - The mechanic gave the car a once-over.
    - مکانیک نگاه سریعی به ماشین انداخت.
    noun informal
    تمیزکاری سریع
    - I gave the kitchen a quick once-over before the guests arrived.
    - قبل از اینکه مهمان‌ها بیایند، آشپزخانه را سریع تمیز کردم.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد once-over

    1. noun A swift cursory examination or inspection
      Synonyms: examination, look, checkup, inspection, look over, survey

    ارجاع به لغت once-over

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «once-over» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/once-over

    لغات نزدیک once-over

    پیشنهاد بهبود معانی