شکل جمع:
onesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
متفقاً، به اتفاق، با هم، جملگی، یکدل و یکزبان
پی در پی، یکی پس از دیگری
همه، همگان، همگی، جملگی، تکتک
خداوند، خدای یکتا
با یکدلی
علیالسویه، بیتفاوت، فرقی ندارد، بدون اهمیت
همدل، متوافق، متفق، یکدل و یک زبان، متحد
یکی جلو بودن از کسی، یکی طلبکار بودن
به عنوان یک نفر، از یک نظر، از طرفی
رویهم، جمعاً، هم- هم
یکی پس از دیگری، پشت سر هم
همه، همهکس
یکی پس از دیگری، یکییکی، منفرداً، سواسوا
one can't be in two places at once
(آدم نمیتواند در آن واحد در دو جا باشد) با یک دست نمیتوان دو هندوانه را بلند کرد
کمکم، بهتدریج، روزبهروز
(همه برای یک نفر و یکنفر برای همه) سر که نه در راه عزیزان بود بار گرانیست کشیدن به دوش
one good turn deserves another
کار نیک را باید با کار نیک جبران کرد.
با کسانی که به تو نیکی کردهاند نیکی کن
one is innocent until proven guilty
تا گناه کسی اثبات نشده است، بیگناه است
یکی از آن چیزها (ی احترازناپذیر یا تغییرناپذیر و غیره)
one rotten apple spoils the barrel
(یک سیب گندیده جعبهی سیب را فاسد میکند) یک بز گر گله را گر میکند
one swallow does not make a summer
با یک گل بهار نمیشود
با یک تیر دو نشان زدن، به یک گز دو فاخته زدن
سر خانهی اول برگشتن، از اول شروع کردن، به نقطهی شروع برگشتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «one» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/one