با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Operable

ˈɑːpərəbl ˈɒprəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
عمل کردنی، عملی
- I hope her cancer is operable.
- امیدوارم که سرطان او با عمل‌کردن خوب بشود.
adjective
پزشکی قابل علاج و درمان
adjective
عمل‌پذیر، دایر
- The burned factory was made operable again.
- کارخانه‌ی حریق‌زده را دوباره آماده‌ی راه‌اندازی کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد operable

  1. adjective possible
    Synonyms: achievable, conceivable, doable, feasible, obtainable, practicable, realizable, serviceable, viable, workable

ارجاع به لغت operable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «operable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/operable

لغات نزدیک operable

پیشنهاد بهبود معانی