امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Originate

əˈrɪdʒəneɪt əˈrɪdʒəneɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    originated
  • شکل سوم:

    originated
  • سوم‌شخص مفرد:

    originates
  • وجه وصفی حال:

    originating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive adverb C1
سرچشمه گرفتن - ناشی شدن، آغاز شدن یا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
verb - intransitive adverb
سرچشمه گرفتن، موجب شدن
- This tradition has originated from Iran.
- این سنت از ایران سرچشمه گرفته است.
- He has originated this style of writing.
- او این سبک نگارش را ابداع کرده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد originate

  1. verb begin; spring
    Synonyms:
    arise be born birth come come from come into existence commence dawn derive emanate emerge flow hail from issue proceed result rise start stem
    Antonyms:
    end finish terminate
  1. verb create, introduce
    Synonyms:
    break the ice bring about cause coin come up with compose conceive develop discover evolve form formulate found generate give birth to hatch inaugurate initiate innovate institute invent launch make open up parent pioneer procreate produce set in motion set up spark spawn start think up usher in
    Antonyms:
    effect result

لغات هم‌خانواده originate

  • verb - intransitive
    originate

ارجاع به لغت originate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «originate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/originate

لغات نزدیک originate

پیشنهاد بهبود معانی