امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ornery

ˈɔːrnəri ˈɔːnəri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    ornerier
  • صفت عالی:

    orneriest

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: ornary

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
انگلیسی آمریکایی بداخلاق، بدقلق، بدعنق، تندخو، لجوج، عبوس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The old man was ornery all day.
- پیرمرد تمام روز عبوس بود.
- My ornery neighbor always complains about the noise from our backyard.
- همسایه‌ی بداخلاقم همیشه از صدا در حیاط‌خلوت ما شاکی است.
adjective
انگلیسی آمریکایی بازیگوش، شیطان، شرور، آتش‌پاره
- The ornery puppy chewed on the furniture instead of his toys.
- توله‌سگ بازیگوش به‌جای اسباب‌بازی‌هایش، مبلمان را می‌جوید.
- The ornery cat refused to come out from under the bed.
- گربه‌ی آتش‌پاره حاضر نشد از زیر تخت بیرون بیاید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ornery

  1. adjective mean
    Synonyms:
    cantankerous contemptible crabby cranky crusty difficult disagreeable grouchy grumpy hard-nosed ignoble ill-tempered irritable nasty obstinate quarrelsome rotten sour surly testy unfriendly vicious

ارجاع به لغت ornery

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ornery» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ornery

لغات نزدیک ornery

پیشنهاد بهبود معانی