با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Outcry

ˈaʊtkraɪ ˈaʊtkraɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    outcries

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
فریاد، داد، غریو، حراج، مزایده، بیداد
- an outcry of despair
- فریاد حاکی از نومیدی
- the outcry against cruel treatment of prisoners
- اعتراض پر سر و صدا نسبت به رفتار ظالمانه با زندانیان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد outcry

  1. noun scream, exclamation
    Synonyms: clamor, commotion, complaint, convulsion, cry, ferment, flak, hoo-ha, howl, hubba-hubba, hullabaloo, noise, objection, outburst, protest, screech, tumult, uproar, upturn, yell
    Antonyms: quiet, silence

لغات هم‌خانواده outcry

ارجاع به لغت outcry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «outcry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/outcry

لغات نزدیک outcry

پیشنهاد بهبود معانی