با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Outer

ˈaʊt̬ər ˈaʊtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    outermore
  • صفت عالی:

    outermost

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective B2
بیرونی
- outer space
- فضای برونی، برون فضا، فضا
- the outer lines of defense
- خطوط بیرونی دفاع
- inner characteristics and outer signs
- ویژگی‌های درونی و علایم برونی
- the outer regions
- سرزمین‌های دوردست
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد outer

  1. adjective external, exposed
    Synonyms: alien, beyond, exoteric, exterior, extraneous, extrinsic, outermost, outlying, outmost, outside, outward, over, peripheral, remote, superficial, surface, without
    Antonyms: central, inner, interior

ارجاع به لغت outer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «outer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/outer

لغات نزدیک outer

پیشنهاد بهبود معانی