امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Outlay

ˈaʊtleɪ ˈaʊtleɪ ˈaʊtleɪ ˈaʊtleɪ ˈaʊtleɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    outlays

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
مبلغ سرمایه‌گذاری شده، خرج، بیرون گستردن، خرج کردن، هزینه، پرداخت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- an outlay of ten dollars for food
- مبلغ ده دلار بابت خوراک
- a great outlay of time and energy
- صرف وقت و انرژی زیاد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد outlay

  1. noun expenses
    Synonyms:
    bite bottom line charge cost damage disbursement expenditure expense highway robbery investment price tag score setback spending tab throw tune
    Antonyms:
    income pay

ارجاع به لغت outlay

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «outlay» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/outlay

لغات نزدیک outlay

پیشنهاد بهبود معانی