امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Outpost

ˈaʊtpoʊst ˈaʊtpəʊst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
پاسگاه دورافتاده، پایگاه مرزی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- an important British outpost in the Far East
- یک پایگاه مهم نظامی انگلیس در خاور دور
- the last outposts of human knowledge
- آخرین مرزهای دانش بشر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد outpost

  1. noun A settlement on the frontier of civilization
    Synonyms:
    boundary outstation position forward position forward-line vanguard frontier frontier settlement listening-post point of attack settlement station

ارجاع به لغت outpost

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «outpost» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/outpost

لغات نزدیک outpost

پیشنهاد بهبود معانی