با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Outward

ˈaʊtwərd ˈaʊtwəd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective adverb
( outwards ) به طرف خارج، بیرونی، ظاهری
- the inward and outward flow of money
- جریان درون‌سوی و برون‌سوی (داخلی و خارجی) پول
- the gradual outward slope of the mountain
- شیب تدریجی و به طرف خروجی کوه
- an outward journey
- مسافرت به خارج (از مرکز یا مبدأ)
- the eternally outward moving stars
- ستارگانی که تا ابد حرکت برون‌سوی(بیرونی) دارند
- He slept in the outward room.
- او در اتاق بیرونی خوابید.
- He gives no outward sign of happiness.
- او نشانه‌ی آشکاری از شادی بروز نمی‌دهد.
- outward beauty
- زیبایی صوری
- an improvement of his outward status
- بهتر شدن مقام و منزلت ظاهری او
- So fair an outward and so foul a nature!
- ظاهر چنان زیبا و طینت آنچنان بد!
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد outward

  1. adjective visible; for appearances
    Synonyms: apparent, evident, exterior, external, from within, noticeable, observable, obvious, on the surface, open, ostensible, out, outer, outside, over, perceptible, superficial, surface, to the eye, toward the edge
    Antonyms: invisible, inward

Collocations

ارجاع به لغت outward

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «outward» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/outward

لغات نزدیک outward

پیشنهاد بهبود معانی