امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Overbearing

ˌoʊvərˈberɪŋ ˌəʊvəˈbeərɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مغرور، از خود راضی، منکوب‌گر، طاقت‌فرسا، غالب، قاطع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the overbearing problem of illiteracy
- مسئله غامض بی‌سوادی
- the overbearing attitude of some police officers
- رفتار آمرانه‌ی برخی افسران پلیس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد overbearing

  1. adjective arrogant, domineering
    Synonyms:
    ascendant autocratic bossy cavalier cocky despotic dictatorial disdainful dogmatic egotistic haughty high-and-mighty high-handed imperative imperial imperious insolent magisterial officious oppressive overweening paramount peremptory predominant preponderant prevalent proud regnant sniffy snotty sovereign stuffy supercilious superior tyrannical uppity
    Antonyms:
    kind modest nice unassertive

ارجاع به لغت overbearing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overbearing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/overbearing

لغات نزدیک overbearing

پیشنهاد بهبود معانی