امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Overplay

ˌoʊvərˈpleɪ ˌəʊvəˈpleɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

verb - transitive
(در ایفای نقش) غلو کردن، فزون‌کاری کردن، بسیار‌گری کردن، در انجام کاری زیاده‌روی کردن، توانایی خود را دست بالا گرفتن، مبالغه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
verb - transitive
(در بازی ورق و قمار) گشاد بازی کردن، بلوف زدن، (چیزی را) بیش از آنچه که هست جلوه دادن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد overplay

  1. verb be dramatic
    Synonyms:
    accent accentuate blow out of proportion dramatize exaggerate get carried away ham it up hyperbolize labor at lay it on thick magnify maximize mug overact overdo overdraw overemphasize overstate overstress overuse overwork point up show off stretch
    Antonyms:
    play down

Idioms

  • to overplay one's hand

    گشاد بازی کردن، بیش از امکانات خود تعهد یا مخاطره پذیرفتن

ارجاع به لغت overplay

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overplay» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/overplay

لغات نزدیک overplay

پیشنهاد بهبود معانی