با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Packsaddle

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
پالان
- The mule carried the heavy packsaddle with ease.
- قاطر پالان سنگین را به‌راحتی حمل کرد.
- The cowboy adjusted the packsaddle on his horse.
- گاوچران پالان را روی اسبش تنظیم کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد packsaddle

  1. noun
    Synonyms: mule chair, seat, cushion

ارجاع به لغت packsaddle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «packsaddle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/packsaddle

لغات نزدیک packsaddle

پیشنهاد بهبود معانی