با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Padding

ˈpædɪŋ ˈpædɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    padded
  • شکل سوم:

    padded
  • سوم شخص مفرد:

    pads
  • شکل جمع:

    paddings

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
لایه، بالشتک، لایه‌گذاری
- The mattress' padding has become hard.
- لایه‌ی تشک سفت شده است.
- His pillow is full of paddings of cotton.
- بالش او پر از لایه‌های پنبه‌ای است.
noun uncountable
انگلیسی بریتانیایی دستور زبان حشو
- Her presentation was interesting but there was too much padding.
- ارائه‌ی او جالب بود اما در آن حشو زیادی وجود داشت.
- It could have been an interesting novel, but there was too much padding.
- می‌توانست رمان جالبی باشد، اما در آن حشو زیادی وجود داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد padding

  1. noun protection
    Synonyms: buffer, cushion, filling, packing, stuffing, wad, wadding, waste

ارجاع به لغت padding

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «padding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/padding

لغات نزدیک padding

پیشنهاد بهبود معانی