با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Pal

pæl pæl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    pals

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
یار، شریک، همدست، رفیق شدن
- my school pal
- رفیق هم مدرسه‌ی من
- They palled around for years.
- سالها با هم رفیق جون جونی بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pal

  1. noun person’s friend
    Synonyms: amiga, amigo, associate, boon companion, bosom buddy, bro, brother, buddy, chum, companion, comrade, connate, crony, cuz, good buddy, homeboy, homegirl, mate, sidekick, sis, sister
    Antonyms: enemy, foe

ارجاع به لغت pal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pal

لغات نزدیک pal

پیشنهاد بهبود معانی