امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pan

pæn pæn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    panned
  • شکل سوم:

    panned
  • سوم‌شخص مفرد:

    pans
  • وجه وصفی حال:

    panning
  • شکل جمع:

    pans

توضیحات

در انگلیسی بریتانیایی معنای دوم به‌جای pan از tin استفاده می‌شود.

pan در معنای هفتم مخفف لغت pansexual است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
تابه‌، ماهی‌تابه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- He carefully placed the fish in the hot pan.
- ماهی را با احتیاط داخل تابه‌ی داغ گذاشت.
- I need to buy a new frying pan for my kitchen.
- من باید یک ماهی‌تابه‌ی جدید برای آشپزخانه بخرم.
noun countable
انگلیسی آمریکایی قالب (ظرف پخت‌وپز داخل فر)
- cake pan
- قالب کیک‌پزی
- The metal pan was still hot from the oven.
- قالب فلزی هنوز به‌خاطر فر داغ بود.
noun countable
انگلیسی بریتانیایی فرورفتگی توالت، چاله‌ی توالت، کاسه‌ی توالت
- She scrubbed the pan until it gleamed.
- کاسه‌ی توالت را تمیز کرد تا برق زد.
- Please check if the pan is clogged again.
- لطفاً بررسی کنید که آیا چاله‌ی توالت دوباره مسدود شده است.
noun uncountable
آدامس مخدر، پان‌پراگ
- She offered me a pan after our meal.
- بعداز غذا به من آدامس مخدر تعارف کرد.
- Chewing pan is a common practice in some cultures.
- جویدن پان‌پراگ در برخی از فرهنگ‌ها رایج است.
verb - intransitive verb - transitive
(آهسته) چرخاندن، حرکت دادن
- Never pan the camera except to follow motion.
- هرگز دوربین را نچرخان، مگر برای فیلم‌برداری از چیزی متحرک.
- The camera is panned to show the dog as it runs from left to right.
- برای نشان دادن سگی که از سمت چپ به راست می‌دود، دوربین حرکت می‌کند.
verb - transitive informal
(شدیداً) انتقاد کردن
- The play was panned by every newspaper in town.
- تمام روزنامه‌های شهر از آن نمایش انتقاد کردند.
- The art exhibition was panned by local critics for being unoriginal and uninspired.
- این نمایشگاه هنری توسط منتقدان محلی به‌دلیل غیراصولی بودن و الهام بخشیدن به آن شدیداً انتقاد شد.
abbreviation adjective
همه‌جنس‌گرا
- Jamie proudly identifies as pan and embraces love in all its forms.
- جیمی با افتخار خود را شخصی همه‌جنس‌گرا معرفی می‌کند و عشق را در تمام اشکال آن در آغوش می‌کشد.
- Alex waved a flag that represented the pan community.
- الکس پرچمی را به اهتزاز درآورد که نشان‌دهنده‌ی جامعه‌ی همه‌جنس‌گرا است.
prefix
بنیاد، پان (مربوط به تمام مکان‌ها و افراد یک گروه خاص)
- Their pan-African initiative aims to unite nations across the continent.
- طرح پیشنهادی پان آفریقایی‌شان با هدف متحد کردن ملت‌ها در سراسر قاره است.
- The pan-European project seeks to enhance connectivity among member states.
- پروژه‌ی بنیاد اروپایی به‌دنبال تقویت ارتباط بین کشورهای متحده است.
noun countable
کفه (ترازو)
- The ancient merchant inspected the pans before weighing his goods.
- تاجر باستانی قبل‌از وزن کردن کالاهای خود، کفه‌ها را بازرسی کرد.
- With a gentle nudge, he adjusted the pan to achieve perfect equilibrium.
- با یک حرکت آرام، کفه را تنظیم کرد تا به تعادل کامل برسد.
verb - intransitive verb - transitive
استخراج کردن
- Miners panned ten hours a day.
- معدنچیان روزی ده ساعت استخراج می‌کردند.
- She likes to pan for gems in the river.
- او دوست دارد جواهرات را در رودخانه استخراج کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pan

  1. noun container for cooking food
    Synonyms: bucket, casserole, double boiler, frying pan, kettle, pail, pannikin, pot, roaster, saucepan, sheet, skillet, vessel
  2. verb look, search for over a wide area
    Synonyms: follow, move, scan, separate, sift, sweep, swing, track, traverse, wash
  3. verb criticize strongly
    Synonyms: blame, censure, condemn, cut up, denounce, denunciate, disparage, flay, hammer, jeer at, knock, rap, reprehend, review unfavorably, roast, slam
    Antonyms: praise

Phrasal verbs

  • pan out

    1- (کان زر) طلا داشتن، زر دادن

    2- (عامیانه) نتیجه‌دادن، به‌ نتیجه رسیدن، موفقیت‌آمیز بودن

Idioms

ارجاع به لغت pan

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pan» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pan

لغات نزدیک pan

پیشنهاد بهبود معانی