امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Panic

    ˈpænɪk ˈpænɪk
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      panicked

    • شکل سوم:

      panicked

    • سوم‌شخص مفرد:

      panics

    • وجه وصفی حال:

      panicking

    • شکل جمع:

      panics

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    adjective B2
    مضطرب، نگران، وحشت‌زده، عجولانه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    - panic selling
    - فروش عجولانه
    - a panic retreat
    - عقب‌نشینی عجولانه
    noun countable
    وحشت، اضطراب، ترس ناگهانی، دهشت، هراس
    - to throw into a panic
    - وحشت‌زده کردن
    - When the police ordered the car to stop, the driver got into a panic.
    - وقتی که پلیس دستور توقف اتومبیل را داد راننده دستپاچه شد.
    - Panic spread on the stock market.
    - ترس و نگرانی بورس سهام را فرا گرفت.
    verb - transitive
    وحشت‌زده کردن، در بیم و هراس انداختن
    verb - intransitive
    نگران شدن، مضطرب شدن
    - Don't panic, your father is improving.
    - سراسیمه نشو! (حال) پدرت رو به بهبودی است.
    - The crowd panicked with the sound of explosion.
    - در اثر سر و صدای انفجار مردم وحشت‌زده شدند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد panic

    1. noun extreme fright
      Synonyms:
      agitation alarm cold feet confusion consternation crush dismay dread fear frenzy horror hysteria jam rush scare stampede terror trepidation
      Antonyms:
      calm collectedness confidence contentment security
    1. noun sudden drop in value in financial markets
      Synonyms:
      Black Monday bust crash depression rainy day slump
    1. verb become, make afraid or distressed
      Synonyms:
      alarm become hysterical be terror-stricken chicken out clutch come apart freeze up go to pieces have a fit lose it lose nerve overreact push panic button run scared scare shake in boots stampede startle terrify unnerve
      Antonyms:
      be calm be content

    Idioms

    • push (or press) the panic button

      (امریکا - عامیانه) هول کردن، با دستپاچگی (و بدی) کاری را انجام دادن، وحشت‌زده شدن

    ارجاع به لغت panic

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «panic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/panic

    لغات نزدیک panic

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return