امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Parody

    ˈpærədi ˈpærədi
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      parodied

    • شکل سوم:

      parodied

    • سوم‌شخص مفرد:

      parodies

    • وجه وصفی حال:

      parodying

    • شکل جمع:

      parodies

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable uncountable
    نقیضه، هجویه، تقلید، نظیره‌ی طنزآمیز، هجو

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - He has written an interesting parody of She're-Nov.
    - او نقیضه‌ی گیرایی بر شعر نو نوشته است.
    - He wrote a parody of Neema's poem.
    - او نقیضه‌ای بر شعر نیما نگاشت.
    noun countable
    تقلید بد، تقلید ضعیف
    - He staged a parody of the president.
    - او تقلید بدی از رئیس‌جمهور را روی صحنه آورد.
    - The film was a poor parody of a classic fairytale.
    - این فیلم تقلیدی ضعیف از یک افسانه‌ی کلاسیک بود.
    verb - transitive
    تقلید کردن (تمسخرآمیز)، نقیضه نوشتن
    - The show parodied a popular television series with hilarious results.
    - این نمایش یک سریال تلویزیونی محبوب را با دستاوردهای خنده‌دار تقلید کرد.
    - The comedian expertly parodied the famous politician's speech.
    - کمدین به‌طرز ماهرانه‌ای سخنان این سیاست‌مدار معروف را تقلید مسخره‌آمیز کرد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد parody

    1. noun imitation, spoof
      Synonyms: apology, burlesque, caricature, cartoon, copy, derision, farce, irony, jest, joke, lampoon, mime, mimicry, misrepresentation, mockery, mock-heroic, pastiche, play-on, raillery, rib, ridicule, roast, satire, send-up, skit, takeoff, travesty
      Antonyms: reality, truth
    2. verb imitate, spoof
      Synonyms: ape, burlesque, caricature, copy, deride, disparage, distort, do a takeoff of, exaggerate, impersonate, jeer, jest, joke, lampoon, laugh at, mime, mimic, mock, poke fun at, put on, ridicule, roast, satirize, send up, sheik, take off, travesty
      Antonyms: be truthful

    ارجاع به لغت parody

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «parody» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/parody

    لغات نزدیک parody

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند