امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pash

American: ˈpæʃ British: ˈpæʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb
ضربت خردکننده، سقوط برف سنگین، باران شدید، یورش، نرمی، با زور پرتاب کردن، کوبیدن، رگبار تند باریدن، سر، کله

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- She had a pash for her school friend.
- او نسبت به هم‌مدرسه‌ای خود محبت کودکانه داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت pash

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pash» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pash

لغات نزدیک pash

پیشنهاد بهبود معانی