امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pass By

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

phrasal verb
گذشتن، گذر کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pass by

  1. phrasal verb neglect, forget
    Synonyms:
    abandon disregard fail ignore leave miss not choose omit overlook overpass pass over
    Antonyms:
    attend heed take care of
  1. phrasal verb Travel past without stopping
  1. phrasal verb Of a period of time to come to an end

ارجاع به لغت pass by

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pass by» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pass-by

لغات نزدیک pass by

پیشنهاد بهبود معانی