امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Peck

pek pek
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    pecked
  • شکل سوم:

    pecked
  • سوم‌شخص مفرد:

    pecks
  • وجه وصفی حال:

    pecking

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb
یک چهارم بوشل، نوک‌زدگی، سوراخ، نوک زدن، با نوک سوراخ کردن، دندان زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The parrot pecked my hand.
- طوطی دستم را نوک زد.
- The woodpecker was pecking the tree all day.
- دارکوب تمام روز به درخت نوک می‌زد.
- Birds have pecked a hole in the wall.
- پرندگان با نوک‌زدن دیوار را سوراخ کرده‌اند.
- The hen pecked up the rice from the sand.
- مرغ برنجها را از میان شنها برچید.
- He pecked at the frozen ground with a pickaxe.
- او با کلنگ به زمین منجمد ضربه‌های پیاپی می‌زد.
- All day a woodpecker was pecking at an electric post.
- در تمام روز یک دارکوب به تیر برق نوک می‌زد.
- His father pecked him on the forehead.
- پدرش بوسه‌ای بر پیشانی او زد.
- The children pecked at the stale food and asked for ice-cream.
- بچه‌ها با غذای مانده ور رفتند و بستنی خواستند.
- His wife keeps pecking at him.
- زنش مرتب به او نیش می‌زند.
- An eagle had pecked out his left eye.
- چشم چپ او را یک عقاب در آورده بود.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد peck

  1. noun, verb bite
    Synonyms: beak, dig, hit, jab, kiss, mark, nibble, pick, pinch, poke, prick, rap, strike, tap

Phrasal verbs

  • peck at

    1- نوک‌زدن به، نوک‌نوک کردن 2- (عامیانه) با بی‌میلی خوردن، از سر سیری خوردن، کم خوردن

    3- (عامیانه - مدام) نق زدن، زخم زبان زدن، حرف نیش‌دار زدن، سرزنش کردن

  • peck (something) out

    (با نوک یا منقار) درآوردن

ارجاع به لغت peck

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «peck» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/peck

لغات نزدیک peck

پیشنهاد بهبود معانی