با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Peckish

ˈpekɪʃ ˈpekɪʃ ˈpekɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
انگلیسی بریتانیایی کمی گرسنه، تا حدودی گرسنه
- I'm feeling peckish.
- احساس می‌کنم کمی گرسنه هستم.
- We decided to have an early dinner because we were feeling peckish after a long day of hiking.
- تصمیم گرفتیم زودتر شام بخوریم زیرا بعد از یک روز طولانی کوه‌پیمایی احساس می‌کردیم تا حدودی گرسنه هستیم.
adjective
بداخلاق، بدخلق (بر اثر گرسنگی)
- I become peckish when I haven't had my morning coffee.
- وقتی قهوه‌ی صبحم را ننوشیده‌ام، بدخلق می‌شوم.
- My boss is always peckish in the morning until he has his breakfast, so it's best to avoid him until then.
- رئیس من همیشه صبح‌ها تا زمانی که صبحانه‌اش را می‌خورد، بداخلاق است. بهتر است تا آن زمان از او دوری کنید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد peckish

  1. adjective Easily irritated or annoyed
    Synonyms: cranky, fractious, irritable, nettlesome, peevish, pettish, petulant, scratchy, testy, tetchy, techy

ارجاع به لغت peckish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «peckish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/peckish

لغات نزدیک peckish

پیشنهاد بهبود معانی