امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pelting

American: ˈpeltɪŋ British: ˈpeltɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    pelted
  • شکل سوم:

    pelted
  • سوم‌شخص مفرد:

    pelts

معنی

adjective
ناچیز، عصبانی، پوستی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pelting

  1. verb Rain heavily
    Synonyms:
    hurrying whacking bombarding streaming nipping knocking barrelling walloping ripping thrusting zooming zipping thrashing winging whizzing striking whisking whirling skinning trotting pummelling tearing sprinting pounding speeding shooting peppering scouring scooting sailing rushing hurling running beating rocketing hiding racing clobbering hustling casting hastening hasting blowing flying flitting belting flashing dashing darting bustling battering bucketing whamming pouring assailing bolting
  1. verb Attack and bombard with or as if with missiles
    Synonyms:
    peppering
  1. verb To strike or assail repeatedly with thrown objects:
    Synonyms:
    barraging
  1. noun Anything happening rapidly or in quick successive
    Synonyms:
    rain

ارجاع به لغت pelting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pelting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pelting

لغات نزدیک pelting

پیشنهاد بهبود معانی