با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Pendent

ˈpendənt ˈpendənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective noun
آویخته، آویزان، معلق
adjective noun
پیش آمده
noun adjective
معوق، بلاتکلیف، در شرف تصمیم‌گیری، در دست انجام یا داوری، قریب‌الوقوع
adjective noun
رجوع شود به: pendant
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pendent

  1. adjective hanging
    Synonyms: dangling, dependent, drooping, pending, pendulant, pensile, suspended, swinging

ارجاع به لغت pendent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pendent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pendent

لغات نزدیک pendent

پیشنهاد بهبود معانی