با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Pendulum

ˈpendʒləm ˈpendjələm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    pendulums

معنی و نمونه‌جمله

noun
اونگ، جسم آویخته، پاندول، نوسان، تمایل
- The pendulum of public opinion has changed in his favor.
- گرایش عقاید عامه به سود او تغییر یافته است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pendulum

  1. noun An instrument
    Synonyms: swing, pendant, oscillator, suspended body

ارجاع به لغت pendulum

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pendulum» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pendulum

لغات نزدیک pendulum

پیشنهاد بهبود معانی