امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Penetrating

ˈpenətreɪtɪŋ ˈpenətreɪtɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    penetrated
  • شکل سوم:

    penetrated
  • سوم‌شخص مفرد:

    penetrates
  • صفت تفضیلی:

    more penetrating
  • صفت عالی:

    most penetrating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
نافذ، رسوخ‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the penetrating eyes of my grandmother, Fatemeh Khanom
- چشمان نافذ مادربزرگم فاطمه خانم
- a penetrating oil
- روغن رسوخ‌کننده
- a penetrating sound
- یک صدای تیز
- the penetrating smell of fried onions
- بوی تند پیاز سرخ کرده
- his penetrating thoughts
- افکار هوشمندانه‌ی او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد penetrating

  1. adjective stinging, harsh
    Synonyms:
    biting carrying clear-cut crisp cutting edged entering forcing going through infiltrating ingoing intrusive passing through penetrant permeating pervasive piercing pointed puncturing pungent sharp shrill strong trenchant
    Antonyms:
    blunt dull
  1. adjective intelligent
    Synonyms:
    acute astute critical discerning discriminating incisive keen penetrative perceptive perspicacious profound quick quick-witted sagacious searching sharp sharp-witted shrewd
    Antonyms:
    idiotic senseless stupid unintelligent

ارجاع به لغت penetrating

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «penetrating» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/penetrating

لغات نزدیک penetrating

پیشنهاد بهبود معانی