با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Pensioner

ˈpenʃnər ˈpenʃnə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
بازنشسته، وظیفه‌خوار، مستمری‌بگیر، وظیفه‌بگیر
- payments to the pensioners of the Korean war
- پرداخت مستمری به بازنشستگان جنگ کره
- The old pensioner enjoyed her retirement by traveling.
- بازنشسته‌ی سالمند با سفر کردن از دوران بازنشستگی‌اش لذت برد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pensioner

  1. noun The beneficiary of a pension fund
    Synonyms: retired person, dependent, pensionary, grantee, accipient

ارجاع به لغت pensioner

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pensioner» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pensioner

لغات نزدیک pensioner

پیشنهاد بهبود معانی