با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Pentacle

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
پنتاکل، ستاره‌ی پنج‌پر
- The witch drew a pentacle in the sand as part of her spellcasting ritual.
- جادوگر به‌عنوان بخشی از مراسم طلسم کردن، روی ماسه یک پنتاکل را کشید.
- She wore a silver pentacle necklace.
- او گردن‌بند نقره‌ای ستاره‌ی پنج‌‌پر بر گردن داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pentacle

  1. noun A star with 5 points; formed by 5 straight lines between the vertices of a pentagon and enclosing another pentagon
    Synonyms: pentagram, pentangle

ارجاع به لغت pentacle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pentacle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pentacle

لغات نزدیک pentacle

پیشنهاد بهبود معانی