امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pep

pep pep
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
حال، نیرو، بشاشت، چالاکی، نیرو دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He thought drinking coffee would give him more pep.
- او فکر می‌کرد که خوردن قهوه او را سرحال خواهد آورد.
- The drink pepped him up.
- مشروب به او انرژی داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pep

  1. noun vim, vigor
    Synonyms:
    animation bang birr energy get-up-and-go go gusto hardihood high spirits life liveliness moxie potency punch push snap spirit starch tuck verve vitality vivacity zip
    Antonyms:
    apathy inactivity lethargy lifelessness

ارجاع به لغت pep

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pep» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pep

لغات نزدیک pep

پیشنهاد بهبود معانی