امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Perforated

ˈpɜrːfəreɪt̬ɪd ˈpɜːfəreɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    perforates
  • وجه وصفی حال:

    perforating

معنی

adjective
سوراخ‌دار، سوراخ‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد perforated

  1. verb Pass into or through, often by overcoming resistance
    Synonyms:
    penetrated punctured pierced stamped stabbed punched pricked pounced slit drilled permeated entered broken bored
  1. Having a hole cut through
    Synonyms:
    pierced perforate cribriform holey porous spongeous punctured
  1. verb Make a hole into or between, as for ease of separation
    Synonyms:
    punctured punched pierced holed broken breached

ارجاع به لغت perforated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «perforated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/perforated

لغات نزدیک perforated

پیشنهاد بهبود معانی