امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Peri

ˈpɪəri ˈpɪəri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
پری (موجودی ماوراءالطبیعه در فولکلور ایرانی که کوچک و انسان‌نما و فتنه‌آمیز و باهوش و صاحب قدرت سحر و جادو است)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- According to Persian mythology, the peri was a descendant of fallen angels.
- طبق اساطیر ایرانی، پری از نسل فرشتگان مغصوب بود.
- Legends say that only those pure of heart could see the peri in her true form.
- افسانه‌ها می‌گویند که فقط کسانی که قلبشان پاک است می‌توانند پری را به شکل واقعی‌اش ببینند.
noun countable
پری، دختر زیبا
- The peri danced across the stage with elegance.
- پری در صحنه با ظرافت رقصید.
- Everyone at the party was captivated by the peri's beauty.
- همه در مهمانی مجذوب زیبایی دختر زیبا شدند.
prefix
اطراف، پیرامون، کنار، مجاور، دورا- ، گرد-، گردا-، پیرا
- The periphery of the city is experiencing rapid development and expansion.
- اطراف شهر در حال توسعه و گسترش سریع است.
- The pericardium is the protective membrane that surrounds the heart.
- پریکارد (پیراشامه‌ی قلب) غشای محافظی است که قلب را احاطه کرده است.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت peri

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «peri» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/peri

لغات نزدیک peri

پیشنهاد بهبود معانی