امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Personification

pərˌsɑːnəfəˈkeɪʃn pəˌsɒnɪfɪˈkeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    personifications

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
تجسم شخصیت، عین، همانند دیگری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- In medieval literature, the personification of animals was customary.
- در ادبیات قرون وسطی انسان‌انگاری حیوانات عادی بود.
- He is the personification of honesty.
- او مظهر درستکاری است.
- In his poetry, the lion is a personification of pride.
- در شعر او شیر تجسمی از غرور است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد personification

  1. noun A physical entity typifying an abstraction
    Synonyms:
    incarnation prosopopeia embodiment metaphor exteriorization externalization anthropomorphism manifestation materialization prosopopoeia objectification personalization substantiation imagery type role

لغات هم‌خانواده personification

ارجاع به لغت personification

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «personification» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/personification

لغات نزدیک personification

پیشنهاد بهبود معانی