با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Philately

fəˈlætli fəˈlætli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    philatelies

معنی و نمونه‌جمله

noun
تمبر‌شناسی، تمبر جمع‌کنی، جمع‌آوری تمبر
- That philatelist sold his stamp collection.
- آن تمبرشناس مجموعه‌ی تمبرهای خود را فروخت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد philately

  1. noun The collection and study of postage stamps
    Synonyms: stamp-collecting, stamp collection

ارجاع به لغت philately

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «philately» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/philately

لغات نزدیک philately

پیشنهاد بهبود معانی