با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Pigment

ˈpɪɡmənt ˈpɪɡmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    pigments

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
رنگیزه، رنگ‌دانه، ماده رنگی، ماده ملونه، با ماده رنگی رنگ کردن
- a pigment cell
- یاخته‌ی رنگ‌دانه‌دار
- the pigments of an African's skin
- رنگیزه‌های پوست یک افریقایی
- She wanted to pigment the photograph.
- او می‌خواست عکس را رنگ بزند.
- This material does not pigment well.
- این ماده خوب رنگ به خود نمی‌گیرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pigment

  1. noun color, shade
    Synonyms: colorant, coloring, coloring matter, dye, dyestuff, oil, paint, stain, tincture, tint
    Antonyms: colorlessness

ارجاع به لغت pigment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pigment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pigment

لغات نزدیک pigment

پیشنهاد بهبود معانی