با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Pile Up

paɪl ʌp paɪl ʌp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb B2
زیاد شدن، انباشتن، انباشته شدن
- The dishes in the sink have been piling up for days.
- ظرف‌های داخل سینک روزهاست روی هم انباشته شده است.
- If you don't stay organized, your work can quickly pile up.
- اگر منظم نباشی، کارهایت به سرعت انباشته می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت pile up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pile up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pile-up

لغات نزدیک pile up

پیشنهاد بهبود معانی