با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Pin Down

pɪn daʊn pɪn daʊn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    pinned down
  • شکل سوم:

    pinned down
  • سوم شخص مفرد:

    pins down
  • وجه وصفی حال:

    pinning down

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb
(دشمن را) سرنگون کردن، احاطه کردن (با تیراندازی)، در جای خود نگه داشتن
- The police managed to pin down the suspect in the abandoned warehouse.
- پلیس موفق شد مظنون را در انبار متروکه احاطه کند.
- The team worked together to pin down the intruder before he could reach the exit.
- تیم با هم کار کردند تا مهاجم را قبل‌از رسیدن به خروجی سرنگون کنند.
phrasal verb verb - transitive
(کسی را به تصمیم‌گیری و...) وادار کردن، مجبور کردن
- It's difficult to pin down him.
- به‌سختی می‌توان او را مجبور کرد.
- She finally managed to pin down her colleague to confirm the meeting time.
- او در نهایت موفق شد همکارش را برای تایید زمان ملاقات وادار کند.
phrasal verb verb - transitive
مشخص کردن، تعیین کردن
- We need to pin down the exact date of the meeting to avoid any confusion.
- برای جلوگیری از هرگونه سردرگمی باید تاریخ دقیق جلسه را تعیین کنیم.
- She was able to pin down the source of the problem after some investigation.
- او پس‌از مدتی بررسی توانست منبع مشکل را مشخص کند.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت pin down

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pin down» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pin-down

لغات نزدیک pin down

پیشنهاد بهبود معانی