با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Pit

pɪt pɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    pitted
  • شکل سوم:

    pitted
  • سوم شخص مفرد:

    pits
  • وجه وصفی حال:

    pitting
  • شکل جمع:

    pits

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb countable C2
چال، چال‌دار کردن، گودال، حفره، چاله، سیاهچال، هسته آلبالو و گیلاس و غیره، به رقابت واداشتن، هسته میوه را درآوردن، در گود مبارزه قرار دادن
- He cracked a peach pit and took the seed out.
- هسته‌ی هلو را شکست و مغز آن را در آورد.
- They were eating cherries and spitting out the pits.
- آن‌ها گیلاس می‌خوردند و هسته‌ی آن را تف می‌کردند.
- jam made of pitted cherries
- مربای گیلاس بی‌هسته
- pitted prunes
- آلو خشک بی‌هسته
- I buried the leaves in a pit.
- برگ‌ها را در چاله خاک کردم.
- to dig a pit
- گودال کندن
- a pit full of poisonous snakes
- یک چاله پر از مارهای سمی
- demons from the depths of the pit
- شیاطین اعماق جهنم
- Gambling is a pit that catches the youth.
- قمار دامی است که جوانان را گرفتار می‌کند.
- the pit and the pendulum
- سیاه چال و آونگ
- a bear pit
- گود خرس جنگی
- armpit
- گودی زیر بغل، زیر بغل
- pit of the stomach
- فرورفتگی شکم (در زیر استخوان سینه)
- corn pit
- محل معاملات ذرت
- The moon has a pitted surface.
- سطح ماه پر چاله‌چوله است.
- a metal that pitted after contact with acid
- فلزی که پس از تماس با اسید دارای خلل و فرج شد
- Her face was pitted by smallpox.
- صورتش در اثر آبله پر از چاله‌چوله شده بود.
- The children pitted two cocks against each other.
- بچه‌ها دو تا خروس را به جان هم انداختند.
- He was pitted against a man twice his size.
- او در مقابل مردی قرار داشت که دو برابر هیکل او بود.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pit

  1. noun hole, cavity
    Synonyms: abyss, chasm, crater, dent, depression, dimple, excavation, grave, gulf, hell, hollow, indentation, mine, perforation, pockmark, pothole, puncture, shaft, tomb, trench, well
    Antonyms: mountain
  2. verb oppose, play off
    Synonyms: contend, counter, match, put in opposition, set against, vie
    Antonyms: agree, go along

Idioms

  • the pits

    (عامیانه) بدترین جا یا کار یا موقعیت یا چیز

ارجاع به لغت pit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pit

لغات نزدیک pit

پیشنهاد بهبود معانی