امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Plait

pleɪt / / plæt plæt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive
موی بافته، پیچیدن گیسو، تاه، چین، گیس بافته، تاه زدن، چین‌دار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد plait

  1. noun Any of various types of fold formed by doubling fabric back upon itself and then pressing or stitching into shape
    Synonyms: braid, pleat, weaving, pleating, plaiting, crease, tuck, tress, twist
  2. verb To place or lay in folds
    Synonyms: weave, interweave
  3. verb Make by braiding or interlacing
    Synonyms: braid, crease, flute, fold, interweave, knit, pigtail, plat, pleach, pleat, tress, tuck, twine, weave, lace

ارجاع به لغت plait

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «plait» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/plait

لغات نزدیک plait

پیشنهاد بهبود معانی