با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Plaster

ˈplæstər ˈplɑːstə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    plastered
  • شکل سوم:

    plastered
  • سوم شخص مفرد:

    plasters
  • وجه وصفی حال:

    plastering

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
گچ، خمیر مخصوص اندود دیوار و سقف، دیوار را با گچ و ساروج اندود کردن، گچ زدن، گچ مالیدن، ضماد انداختن، مشمع انداختن روی
- The wall's plaster has not dried yet.
- گچ دیوار هنوز خشک نشده است.
- a plastered wall
- دیوار گچ‌کاری‌شده
- They plastered her broken foot.
- پای شکسته‌اش را گچ گرفتند.
- to plaster posters on walls
- به دیوارها پوستر چسباندن
- He was wearing a uniform, his chest plastered with medals.
- اونیفورم پوشیده بود و سینه‌اش پر از مدال بود.
- The dictator's pictures were plastered all over town.
- عکس دیکتاتور را به همه جای شهر زده بودند.
- Rain had plastered her dress to her body.
- باران پیراهن او را به بدنش چسبانده بود.
- To hear better, I plastered my ear to the door.
- گوشم را به در چسباندم که بهتر بشنوم.
- He wore his black hair plastered down.
- زلف سیاه خود را صاف کرده و خوابانده بود.
- Our team was plastered.
- تیم ما شکست بدی خورد.
- Our warships plastered the beach.
- کشتی‌های جنگی ما ساحل را در هم کوبیدند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun countable uncountable
پزشکی چسب زخم، چسپ پانسمان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد plaster

  1. noun thick, gooey material that hardens
    Synonyms: adhesive, binding, cement, coat, dressing, glue, gum, gypsum, lime, mortar, mucilage, paste, plaster of Paris, stucco
  2. verb spread, smear
    Synonyms: adhere, bedaub, besmear, bind, cement, coat, cover, daub, glue, gum, overlay, paste, smudge

ارجاع به لغت plaster

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «plaster» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/plaster

لغات نزدیک plaster

پیشنهاد بهبود معانی