با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Platoon

pləˈtuːn pləˈtuːn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
گروه، جوخه افراد
- a platoon of police
- یک دسته پلیس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد platoon

  1. noun group of military people
    Synonyms: army, array, batch, battery, bunch, clump, cluster, company, detachment, lot, outfit, parcel, patrol, set, squad, squadron, team, troop, unit

ارجاع به لغت platoon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «platoon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/platoon

لغات نزدیک platoon

پیشنهاد بهبود معانی