امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Play Dirty

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

idiom
تقلب کردن، ناجوانمردانه بازی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Don likes hockey, but he plays dirty.
- دان از هاکی خوشش می‌آید، اما تقلب می‌کند.
- a team that plays dirty
- تیمی که ناجوانمردانه بازی می‌کند
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد play dirty

  1. verb cheat
    Synonyms: bamboozle, beguile, bend the rules, bilk, burn, caboodle, chisel, con, deceive, defraud, do a number on, double-cross, double-deal, dupe, finagle, fleece, flimflam, fudge, hit below the belt, hoodwink, hose, mislead, pull something funny, rip off, rook, sandbag, scam, screw, shaft, stack the cards, stretch the rules, sucker, swindle, trick, victimize

ارجاع به لغت play dirty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «play dirty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/play-dirty

لغات نزدیک play dirty

پیشنهاد بهبود معانی