با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Play The Field

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

idiom
(در آن واحد) به چند فعالیت پرداختن، با بیش از یک نفر یا یک کار سر و کار داشتن، (در مورد رابطه‌ی جنسی) از هر چمن گلی چیدن
idiom
(عامیانه) بیش از یک معشوقه داشتن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد play the field

  1. verb date more than one person
    Synonyms: flirt, gallivant, philander, play around, run around, sow one's oats

ارجاع به لغت play the field

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «play the field» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/play-the-field

لغات نزدیک play the field

پیشنهاد بهبود معانی