با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Playboy

ˈpleɪbɔɪ ˈpleɪbɔɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
جوان عیاش، جوان دخترباز
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد playboy

  1. noun philanderer
    Synonyms: cat, chaser, gay dog, heavy hitter, killer, ladies' man, lady-killer, lover boy, make-out artist, night owl, operator, philanderer, player, pleasure seeker, rake, rounder, speed, sport, swinger, tomcat, whorehound, wolf, womanizer
    Antonyms: playgirl

ارجاع به لغت playboy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «playboy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/playboy

لغات نزدیک playboy

پیشنهاد بهبود معانی