امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Playboy

ˈpleɪbɔɪ ˈpleɪbɔɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
جوان عیاش، جوان دخترباز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد playboy

  1. noun philanderer
    Synonyms:
    cat chaser gay dog heavy hitter killer ladies' man lady-killer lover boy make-out artist night owl operator philanderer player pleasure seeker rake rounder speed sport swinger tomcat whorehound wolf womanizer
    Antonyms:
    playgirl

ارجاع به لغت playboy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «playboy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/playboy

لغات نزدیک playboy

پیشنهاد بهبود معانی