با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Playground

ˈpleɪɡraʊnd ˈpleɪɡraʊnd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    playgrounds

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
زمین بازی (برای بچه‌ها به‌ویژه در مدرسه یا پارک)
- The school's playground was filled with energetic kids.
- زمین بازی مدرسه پر از بچه‌های پرانرژی بود.
- The parents watched their children from the benches at the playground.
- والدین از روی نیمکت فرزندان خود را در زمین بازی تماشا می‌کردند.
- The playground was a safe and enjoyable place for children.
- زمین بازی مکانی امن و لذت‌بخش برای کودکان بود.
- The school installed a new playground for the students.
- مدرسه برای دانش‌آموزان یک زمین بازی جدید ایجاد کرد.
noun countable
تفریحگاه
- The beach became a playground for surfers during the summer months.
- این ساحل در ماه‌های تابستان به تفریحگاهی برای موج‌سواران تبدیل می‌شد.
- The retirement home had a beautiful garden that served as a playground.
- خانه‌ی سالمندان دارای یک باغ زیبا بود که نقش تفریحگاه داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد playground

  1. noun recreation area
    Synonyms: jungle gym, park, playing field

ارجاع به لغت playground

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «playground» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/playground

لغات نزدیک playground

پیشنهاد بهبود معانی