امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Plea

pliː pliː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    pleas

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C2
دادخواست، منازعه، مشاجره، مدافعه، عذر، بهانه، تقاضا، استدعا، پیشنهاد، وعده مشروط، ادعا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- He left earlier with the plea of a headache.
- به بهانه‌ی سردرد زودتر رفت.
- He rejected the pleas of the condemned man.
- التماس‌های مرد محکوم را رد کرد.
- a plea of not guilty
- اظهارنامه‌ی بی‌گناهی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد plea

  1. noun begging request
    Synonyms:
    appeal application entreaty imploration imprecation intercession orison overture petition prayer round robin solicitation suit supplication
    Antonyms:
    answer reply
  1. noun excuse, defense
    Synonyms:
    action alibi allegation apology argument cause claim cop-out explanation extenuation fish tale justification mitigation out palliation pleading pretext rationalization right song and dance story vindication whitewash
    Antonyms:
    decision sentence

ارجاع به لغت plea

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «plea» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/plea

لغات نزدیک plea

پیشنهاد بهبود معانی