با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Plica

American: ˈplaɪkə British: ˈplaɪkə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
( plical =) چین، تاه، شکن، ژولیدگی، چروک
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد plica

  1. noun A line or an arrangement made by the doubling of one part over another
    Synonyms: fold, crease, crimp, crinkle, crumple, pleat, plication, pucker, rimple, ruck, rumple, wrinkle

ارجاع به لغت plica

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «plica» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/plica

لغات نزدیک plica

پیشنهاد بهبود معانی