امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Plod

plɑːd plɒd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    plodded
  • شکل سوم:

    plodded
  • سوم‌شخص مفرد:

    plods
  • وجه وصفی حال:

    plodding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb
آهسته و محکم حرکت کردن، صدای پا، زحمت کشیدن، بازحمت کاری را انجام دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The old man plodded up the hill.
- پیرمرد هن‌هن‌کنان از تپه بالا رفت.
- Soldiers were plodding across the muddy fields.
- سربازان با زحمت از میان زمین‌های گل‌آلود رد می‌شدند.
- He plodded for six years until he finally finished his thesis.
- او شش سال لک‌لک کرد تا بالأخره تز خود را نوشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد plod

  1. verb walk heavily
    Synonyms:
    clump drag flounder hike lumber plug schlepp slog stamp stomp toil tramp trample tread tromp trudge wallow
    Antonyms:
    tiptoe walk lightly
  1. verb work slowly and under duress
    Synonyms:
    bear down buckle down drudge grind knuckle down labor persevere plough through plug away scratch slave sweat toil
    Antonyms:
    breeze

ارجاع به لغت plod

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «plod» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/plod

لغات نزدیک plod

پیشنهاد بهبود معانی