امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pluck

plʌk plʌk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    plucked
  • شکل سوم:

    plucked
  • سوم‌شخص مفرد:

    plucks
  • وجه وصفی حال:

    plucking

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
شهامت، شجاعت، تصمیم، دل و جرئت، انقباض، کندن، چیدن، کشیدن، به صدا درآوردن، گلچین کردن، لخت کردن، ناگهان کشیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- to pluck grapes
- انگور چیدن
- He plucked a flower for his mother.
- گلی برای مادرش چید.
- to pluck a rooster
- پر خروس را کندن
- a plucked chicken
- مرغ پرکنده
- Does she also pluck her eyebrows?
- آیا او هم زیر ابروی خود را بر می‌دارد؟
- She plucked the map down from the wall.
- نقشه را از دیوار پایین کشید.
- He plucked the book out of my hand.
- کتاب را از دستم قاپید.
- The occupiers plucked down the church.
- اشغالگران کلیسا را خراب کردند.
- A strong wind plucked the sails to bits.
- یک باد نیرومند بادبانها را از هم درید.
- She began plucking the guitar.
- شروع کرد به گیتار زدن.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pluck

  1. noun person’s resolution, courage
    Synonyms:
    backbone boldness bravery dauntlessness determination grit guts hardihood heart intestinal fortitude intrepidity mettle moxie nerve resolution spirit spunk
    Antonyms:
    cowardice dispiritedness irresolution
  1. verb grab, pull out; pick at
    Synonyms:
    catch clutch collect cull draw finger gather harvest jerk plunk pull at snatch strum tug tweak yank
    Antonyms:
    insert

Phrasal verbs

  • pluck up

    دل و جرئت پیدا کردن

ارجاع به لغت pluck

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pluck» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pluck

لغات نزدیک pluck

پیشنهاد بهبود معانی